رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی اخیر تلویزیونی، رهنمودهای مهمی را بیان کردند که اهمیت «بسیج» و «بسیجی بودن اقشار مختلف ملت ایران» هسته اصلی آن بود. در عصر کنونی که معادلات قدرت با سرعتی زیاد در حال تغییر و بسیاری از دولتها زیر فشار جنگهای ترکیبی، عملیات شناختی و آشوبهای اجتماعی دچار فروپاشی شده یا دچار چالشهای اساسی هستند، پرسشی بنیادین در برابر ملتها قرار داردکه چگونه میتوان در برابر سلطهگران و مستکبران ایستاد؟ پاسخ به این پرسش را ملت ایران حدود نیم قرن است که با ایجاد یک مکتب مقدس برآمده از متن جامعه داده است؛ مکتب «بسیج» که برآمده از دل تودهمردم و از اقشار مختلف اجتماعی ملت ایران است. از نظرگاه رهبر انقلاب، «بسیج» نه به معنای یک ساختار اداری، بلکه در مقام یک سرمایه تمدنی است، سرمایهای که ایران را در میانه طوفانهای جهانی سربلند نگاه داشته و امروز در حال بازتعریف جایگاه ایران در مقیاسی وسیعتر است.
در تحلیل جامعهشناختی، هیچ جامعهای بدون شبکههایی از اعتماد، هویت مشترک و حضور نیروهای داوطلبانه قادر به پایداری در برابر بحرانها نیست. از دیدگاه نظریهپردازان سرمایه اجتماعی بر این نکته تأکید شده که جوامع از طریق پیوندهای میانفردی و کنشهای جمعگرایانه است که میتوانند شوکهای امنیتی و اقتصادی را جذب کنند. در ایران، این نقش را فرهنگ بسیجی در بهترین و کاملترین حالت خود ایفا میکند؛ فرهنگی که از محدوده سازمانی بسیج بسیار فراتر میرود و در سبک زندگی «خدمت مدارانه»، «ایثارگرانه» و «میهندوستانه» بخش بزرگی از جامعه تنیده شده است. به بیان رهبر انقلاب اسلامی، پزشکانی که در میانه بحرانها بیمار را بر سلامت خود مقدم میدارند، مهندسانی که در دل تحریمها تولید را زنده نگه میدارند، جوانانی که داوطلبانه در فعالیتهای اجتماعی و کمکرسانی به مردم مشارکت میکنند و دانشمندانی که امنیت علمی کشور را میسازند، همگی حاملان «روحیه بسیجی»اند، حتی اگر هرگز عضویت رسمی در بسیج نداشته باشند. هویت بسیجی در واقع تجسد فرهنگ مسئولیتپذیری جمعی و خودبسندگی ملی است، چسبی که جامعه متکثر ایران را در لحظه تهدید به یک کل تبدیل میکند و این نقش، امروز ستون اول قدرت ملی ایران است.
جنگ ۱۲ روزه را باید نمونهای واقعی از یک جنگ ترکیبی چندلایه دانست، نبردی که همزمان در میدان نظامی و میدان ادراکات اجتماعی رخ داد. هدف اصلی دشمنان ایران نه صرفاً نابودی قدرت نظامی، بلکه شکستن «پیوستگی اجتماعی» ایران بود، پیوستگیای که سالها تلاش شد با جنگ شناختی، تحریک قومیتی و فرسایش اعتماد عمومی تضعیف شود. اما آنچه رخ داد همانگونه که رهبر انقلاب بیان کردند برخلاف محاسبات راهبردی آنان بود و جامعه ایران به جای واگرایی به یکپارچگی رسید وگروههای مختلف، حتی منتقدان سیاسی، در کنار ایران و جمهوری اسلامی ایستادند. زمانی که فشار خارجی و تهاجم دشمن رخ میدهد در این لحظه است که نقش بسیج بهعنوان سازوکار ساماندهنده بحران نمایان میشود و موجب فعال شدن لایههای عمیق هویت ملی میشود. در همین تهاجم جنایتکارانه، بسیج و روحیه بسیجی ملت ایران، جامعه را در برابر ضربه حفظ کرد و اراده ملی را نوسازی نمود. از منظر امنیتی نیز، ناکامی دشمنان در بهرهگیری از برتری فنی و تکنولوژی و شکست ادراکی آنها، نشان داد که معادلات نبرد در منطقه و جهان دیگر مبتنی بر برتری تسلیحاتی یا تکنولوژیکی نیست، بلکه گفتمان مقاومت که برآمده از مکتب بسیج است، نقشی تعیین کننده پیدا کرده و این مکتب و این گفتمان علاوه بر پیدا کردن ابعاد جهانی سبب شده که ایران به عنوان خاستگاه آن، دیگر تنها یک قدرت نظامی نباشد؛ بلکه به یک قدرت گفتمانی–راهبردی تبدیل شود که دیگر به صورت کلاسیک یا مدرن صرفاً با ابزارهای نظامی نمیتوان آن را شکست داد.
تحولات پرشتاب امروز نشان میدهد که جهان در میانه یک گذار قدرت است و تکاپوی آمریکای سلطهگر و رژیم صهیونیستی جنایتکار به عنوان نیروی نیابتیاش و انجام جنایات گسترده و قلدری روزافزون توسط آنان برای متوقف نمودن این تغییر بزرگ است. امروز مشروعیت آمریکا در افکار عمومی آسیب جدی دیده، اروپا درگیر بحرانهای هویتی، اجتماعی است و رژیم صهیونیستی در بنبست سیاسی–اخلاقی جهانی بیسابقهای گرفتار شده است. در چنین فضایی، ایران نه صرفاً یک بازیگر منطقهای، بلکه حامل یک «الگوی مقاومت رهایی بخش انسانی و اخلاقی» است که اثرش فراتر از مرزها گسترش یافته است و مهمترین نقش را در فرسایش قدرت جهانی سلطهگران و مقابله با نیروی شیطانی و ضدبشری صهیونیسم ایفا میکند. در همین چارچوب است که فرهنگ بسیجی از سطح ایران گذر کرده و به زبان مشترک جبهه مقاومت جهانی علیه سلطه و استکبار تبدیل شده است. مهمتر اینکه این فرهنگ توانسته نوعی همافزایی میان قدرت سخت (توان دفاعی و فناوریهای نظامی) و قدرت نرم (ایمان جمعی و اعتمادبهنفس ملی) ایجاد کند. ترکیبی که خواب را از چشمان سلطهگران غربی و صهیونیست ربوده و آرام و قرار را از آنان گرفته است و این آثار مقاومت تمدنی ملت ایران برگرفته از مکتب بسیج است.
اگر سطوح اثرگذاری بسیج را در کنار هم بگذاریم، تصویری شفاف و قاطع شکل میگیرد، بسیج نه یک جریان مقطعی، بلکه شالوده مقاومت تمدنی ملت ایران و ستون اصلی معماری قدرت ملی در دهههای پیشروست. این فرهنگ و گفتمان ریشهدار، در متن جامعه انسجام را بازتولید میکند، سرمایه اعتماد را تقویت میسازد و از دل تنوع قومیتها و سلایق، یک اراده واحد برای بقا و پیشرفت میسازد. در لحظههای بحران، بسیج همان نیروی درونی است که تابآوری اجتماعی را فعال میکند، جامعه را از نقطه گسست دور میسازد و به آن ثباتی میبخشد که دشمنان در محاسباتشان هرگز نمیتوانند اندازهگیری کنند. در سطح منطقه، بسیج صورتبندی تازهای از قدرت ایران را رقم زده؛ قدرتی که نه بر اشغال و سلطه، بلکه بر الهامبخشی و حمایت از ملتهای تحت فشار بنا شده است و در صحنه جهانی، این فرهنگ دیرپا همان زیرساختی است که توانسته منطق مقاومت علیه استعمار، استکبار و بیعدالتی را از مرزهای ایران فراتر ببرد و به یک جریان بینالمللی پویا و قدرتمند تبدیل کند.
تسری گفتمانی مکتب بسیج است که قدرت ایران را از «یک کشور» فراتر برده و آن را به یک الگو، یک آرمان و یک مدل مقاومت قابل تکرار تبدیل کرده است؛ الگویی برخاسته از مردم، ریشهدار در ایمان، و مقاوم در برابر سنگینترین فشارهای سیاسی، رسانهای و اقتصادی. ملتهایی که در برابر نخستین موج بحرانها فرو میپاشند، امروز نظارهگر ملتی هستند که در میان طوفانها قامت راست کرده و به پیش میرود؛ ملتی که پشتوانهاش نه زرادخانههای اتمی و تسلیحاتی، بلکه ایمان، همبستگی و روح بسیجی است. در چنین چشماندازی، آینده درخشان ملت ایران که رهبر انقلاب بارها نوید آن را دادهاند نه یک برآورد خوشبینانه و نه یک امید دوردست، بلکه یک وعده حتمی و قطعی است؛ وعدهای که نه در بیانیهها، بلکه در جان و رگهای فرهنگ بسیجی حک شده و ایران با تکیه بر این فرهنگ، نهتنها ایستاده، بلکه در حال ساختن افقی تازه است؛ افقی که در آن، دستهای بسته ملتی نمیلرزد، ارادهاش شکسته نمیشود و راهش در سهمگینترین طوفانها گم نخواهد شد. ملت بزرگ ایران با فرهنگ بسیج، آینده را انتظار نمیکشد بلکه آن را میسازد.